جدول جو
جدول جو

معنی ابرو کن - جستجوی لغت در جدول جو

ابرو کن
موچینه منقاش
تصویری از ابرو کن
تصویر ابرو کن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابروکن
تصویر ابروکن
((~. کَ))
موچینه، منقاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرو کمان
تصویر ابرو کمان
آنکه ابرویی چون کمان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
ابرو انداختن ابرو جنباندن اشارت کردن با ابرو دلال را اجازه و دستوری دادن با اشارت ابرو رضا نمودن با اشارت ابرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابر کهن
تصویر ابر کهن
ابر مرده اسفنج مرده اسفنج
فرهنگ لغت هوشیار
که ابر تولید کند که جاذب و جالب ابر باشد: دریا جنگل و کوه ابرکش باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبر کن
تصویر قبر کن
گور کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرون
تصویر ابرون
همیشه بهار، گلی زرد رنگ با بوتۀ کوتاه و برگ های دراز و ستبر که در تمام تابستان گل می دهد و زمستان هم سبز است و از سالی به سال دیگر می ماند و سال بعد نیز گل می دهد، همیشک جوان
فرهنگ فارسی عمید